یادگیری در موزه، فرآیندی حاصل از تعامل سه مولفهی بافت (موزه)، شی و بازدیدکننده (کودک) است که از طریق آموزش رخ میدهد. مطالعات بسیاری در مورد نقش موزه در آموزش و یادگیری توسط بازدیدکننده وجود دارد. اما چگونگی آموزش مفاهیم میراث فرهنگی در موزهها به گروه سنی کودک که منجر به یادگیری و در نتیجه انتقال آن به نسل نو شود، در ایران تا حد زیادی مغفول واقع شده است. از این رو فرآیند آموزش در موزه از طریق روشهای صحیح که در یادگیری به کودکان کمک میکند، موضوع این پایان نامه است. مسئله پژوهش، انتقال مفاهیم میراث فرهنگی با روشهایی به غیر از روش معمولِ محیطهای آموزشیِ رسمی که منجر به یادگیری فعال در کودک شود، میباشد. که یکی از محیطهای مهم و تاثیرگذار موزهها هستند. هدف، تعریف فضاییست که در آن آموزش، ضمن گذراندن اوقات فراغت و تفریح، همراه با بازی و سرگرمی و قصه، جهت یادگیری بیشتر انجام پذیرد. پژوهش از منظر هدف، کاربردی- کیفی و توصیفی است. در مبحث موزه، آموزش در دوران کودکی، میراث فرهنگی و روانشناسی کودک از روش کتابخانهای استفاده شده و در بحث آموزش در موزه و روشهای کاربردی برای انتقال میراث فرهنگی به کودکان 5 تا 9 سال در موزهها از راه گفتگو با فعالان برتر حوزه آموزش کودک بهره برده شده است. یافتههای پژوهش، بیانگر رابطه معنادار بین فضای آموزشی، جنسیت و سنِ بازدیدکننده، آموزش غیر مستقیم از طریق نمایش، بازی، فعالیت عملی، همبستگی توضیحات راهنما، بازدیدهای مکرر، با میزان یادگیری عمومی کودک دارد. بنابراین بر اساس رویکردهای آموزش در موزه (کنش متقابل)، موزه واجد خصوصیاتی است، که آن را به عنوان کاتالیزور (عامل شتاب دهندهی) جامعه و مرکزی برای کشف مسائل اجتماعی برای کودک تبدیل میکند. همچنین نتایج حاکی از ضعف عملکرد موزههای ایران، در میان سه مولفه یادگیری است و با توجه به زمینههای گسترده آموزشی در موزه، راهکارهایی را برای ارتقاء سطح یادگیری کودکان در فضای موزهای ارائه میدهد.
واژگان کلیدی: موزه- آموزش- میراث فرهنگی- کودک