توضیحات: بازنویسی داستان «طوطی و بازرگان» و تصویرسازی
متن اثر: بازرگانی یک طوطی داشت و او را در قفس زندانی کرده بود روزی بازرگان می خواست به سفر به رود از همه کنیزانش پرسید که چه می خواهید که برای شما بیاورم از طوطی هم پرسید که چه طوطی گفت به دوستانم سلام برسان و به گو این طوطی بسیار دل تنگ شماست اما در قفس زندانی است. بعد از بازگشت از سفر بازرگان به طوطی گفت من سلام تو را رساندم اما بسیار پشیمانم یکی از دوستانت به محض این که داستان رنج تو را شنید از درخت افتاد و جون داد همین که طوطی داستان را شنید درون قفس افتاد بازرگان در قفس را باز کرد و طوطی را بیرون آورد ناگهان طوطی پرواز کرد و به دو به شاخه نشست و گفت آن طوطی هندی به من نشان داد که نباید صحبت کنم تو مرا به خاطر شیرین زبانی در قفس انداخته ای
توضیحات: بازنویسی داستان «طوطی و بازرگان» و تصویرسازی
متن اثر: بازرگانی یک طوطی داشت و او را در قفس زندانی کرده بود روزی بازرگان می خواست به سفر به رود از همه کنیزانش پرسید که چه می خواهید که برای شما بیاورم از طوطی هم پرسید که چه طوطی گفت به دوستانم سلام برسان و به گو این طوطی بسیار دل تنگ شماست اما در قفس زندانی است. بعد از بازگشت از سفر بازرگان به طوطی گفت من سلام تو را رساندم اما بسیار پشیمانم یکی از دوستانت به محض این که داستان رنج تو را شنید از درخت افتاد و جون داد همین که طوطی داستان را شنید درون قفس افتاد بازرگان در قفس را باز کرد و طوطی را بیرون آورد ناگهان طوطی پرواز کرد و به دو به شاخه نشست و گفت آن طوطی هندی به من نشان داد که نباید صحبت کنم تو مرا به خاطر شیرین زبانی در قفس انداخته ای
Copyright © 2024 All rights reserved
Website Design & Development by No Mind Design